رویای گم شده

متن مرتبط با «روشنگری» در سایت رویای گم شده نوشته شده است

تمرین روشنگری

  • به محض رسیدن توی خانه ، جوهر کاربن را از روی انگشت اشاره ام شستم.از مدت ها پیش با این تردید دست به گریبان بودم که اجتناب راه و رسم درستی است یا نوعی عافیت طلبی است؟چندبار زیرآب گرم با صابون جامد و مایع تاحد سابیدن پوست انگشتم جلو رفتم.اما بالاخره ردی از جوهر لابلای خطوط انگشتم باقی ماند. این بارهم تنها بودم. چه آن سال ها که اکثریت بودند و من نبودم وچه حالا که در محل اخذ رای به عدد انگشتان یک دست هم ، آدم نبود.هوای دم کرده ی تیرماه به زیر بغل هایم چسبیده بود و کم کم نم می کشید.وقتی از پله های مسجد پایین می آمدم همچنان درسرم کفه ی رای دادن سنگین تر از اجتناب بود.با وجود این دلم می خواست با کسانی که می شناختم و باورشان نمی شد که رای بدهم همانجا کنار مادی مجاور مسجد زیر سایه ی بید، حرف بزنیم و من همه ی دلایلم برای این کاررا مطرح کنم.معلوم بود که گفتگویی درکار نخواهد بودو حداکثرش این است که سکوت کنند.آن ها از خیلی وقت پیش اعلام کرده بودند در اولین فرصتی که دست دهد از این کشور خواهند رفت و دیگر پشت سرشان راهم نگاه نخواهند کرد.من اما حتی وقتی که به جرم آرمان گرایی افراطی و دورافتادن از توده ی مردم ، محکوم به انزوا بودم ، همه ی زورم را زده بودم تا حقانیتم را یک تنه پس بگیرم. حالا آن ها همانی را تکرار می کردند که پیش تر انکار کرده بودند.اصراری به متقاعد کردن هیچ کس نداشتم.اما اگر کمترین شائبه ای از عافیت طلبی و همرنگ جماعت شدن مانع از رای دادنم می شد، نمی توانستم خودم را ببخشم .حتی اگر بیشتری هایی که می شناختم شک نداشتند کار این رژیم ساخته است و با رای ندادن می شود واژگونش کرد،باور نداشتم که این پایان مصائب قبیله ی ماست.همین تازگی به نقل از کانت خوانده بودم؛روشنگری ،اراده ی آدمی درک, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها