شور و عزا

ساخت وبلاگ

هفته ی سنگینی بود . دیالکتیک مرگ و زندگی لحظه ای را به حال خود نگذاشت . در و دیوارها را مطابق آئین های چنین ایامی سیاهپوش کرده بودند . عده ی زیادی سیاه می پوشیدند و نشانه های مرگ به شکل حیرت آوری در کنار لاک و رژ لب و تاتو و چشم چرانی افسار گسیخته ، تکثیر می شد . از مدت ها پیش تقسیم بندی معارف از اعتبار افتاده بود و چیزی شبیه دستورالعمل رفتارهای جمعی را هدایت می کرد که دوامش وابسته به شکل گیری جمعیت بود . به محض متفرق شدن جمعیت ، از دستورکار افراد خارج می شد . پر می گفتند از ناروایی . همدلی می کردند با مال باخته ، جان باخته ، داغدیده ، بیماردار و به زانودرآمده . انگار زندگی به فصل های بیگانه ای تفکیک شده بود و ما برای زیستن در هر بخش به رنگی درمی آمدیم . خوابگردهایی برای پیمودن بزرو تبعیت و لوندی سرگردان در بازار پررونق خوردن و خفتن . نوحه خوان و شکم چران با مرگ شراکت می کنیم . دهه را به ماه انتشار می دهیم و سیاهه ی فروش آشپزخانه هایمان سود را نشان می دهد . تا اینجا پیراهن های سیاه زیادی فروخته است و می شود به بازار زنجیر و قمه هم امید بست ...

+ نوشته شده در جمعه هفتم مهر ۱۳۹۶ساعت 6:42 توسط روغنی |
رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 0:39