پلاتوی نخست

ساخت وبلاگ

 پدیده ای که  اجزاءش میان خود دیوار کشیده اند و حقیقت را با اقتضای اجزاء می سنجد ، مدام در کار واگرایی و اضمحلال است . در افق محدود جهان تکه پاره اش ، رویای انتظار ، جای هر تقلایی را گرفته ، برای بهبود و خلاص شدن از ترس مداوم  بیگانگی ، دستورکاری به جز انتظار ندارد . در هیات درویشی مشتاق تنعم است . از هر چیزکه با قرائت معهودش از دنیا مطابقت ندارد و تکلیف تازه ای به او تحمیل  کند ، روی می گرداند . افتادگی ترویج می کند اما منفعت را پیش شرط اقبال می گذارد . آزادی از آنجا که موجد مسوولیت است ، خوابش را آشفته می کند ، گیرم که لق لقه ی زبان همه ی عناصر این پدیده باشد . برای دم و لمحه آماده است . اما استمرار ، خسته اش می کند . بی حوصله ، لحظه ها را می کشد تا از آخر همه چیز سردرآورد . تجربه ، وسوسه ی عقوبت باری ست و خود را مکلف به ترویج هراس از آن می داند . در اعماقی که بر آن پاسفت کرده است ، درکی از حرکت وجود ندارد و کژ و مژ ایام را مکافات تعبیر می کند ...  مروج درماندگی آموخته شده است و ابتلا به افسردگی  اجزاء ، شرط پایداری اوست ...

رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 6:32