خداحافظ رفیق

ساخت وبلاگ

بهش می گفتیم اخوی گنه کار . این لقب یادگار سال های بگیر و ببند بود . از روایت های بند ، درآمد و توی دهن بچه ها افتاد . با اینکه برچسب تلخی بود اما هر چه به او منسوب می شد به صدر جدول خواستنی ها صعود می کرد و همه دلشان می خواست همانطوری باشند که اوست . گیرم خود کلمه ی خالی تو ذوق می زد . چند سال عیدنوروزی که دور هم بودیم و هنوز کسی جانش را برنداشته بود ، فرار کند ، صبح اولین روز سال نو با کوزه ی گل سینه رل در آستانه ، پدیدار می شد و با خودش یک دنیا دلخوشی می آورد . کوچک و بزرگ پای شیرین زیانی هایش وا می دادند و ساعت ها ، کار و کاسبی یادشان می رفت . دور افتادنمان از یکدیگر ، چند سال غمباری را به دنبال آورد و آخر کاری خبر شدیم که توی گروه های تجسس ، راه خانه ی بچه ها را نشان می داده و برای شناسایی چهره از او استفاده کرده اند .... مهرش آنقدر گود توی دل نشسته بود که نمی گذاشت دربست خبر را باور کنیم . از نظر آنها اخوی گنه کار بود . برای ما همه کارش صواب بود و دلمان رضا نمی داد باورش نداشته باشیم ....

رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 6:32