این روزها پدیده ای که به طور خزنده توانسته است چشم اهالی را به خود عادت دهد و علی رغم عدم مطلوبیت به امری ممکن تبدیل شود ؛ حضور بی وقفه ی موتور و دوچرخه سوار در پیاده رو هاست . امری که تا همین اواخر به اندازه انگشت توی دماغ کردن در حضور دیگران ناخوشایند و زننده به نظر می آمد ، به دلیل فقدان بازدارندگی ، رواج می یابد . اوایل فقط پاکبانان شهرداری در نوار مرزی رودخانه و معابر سنگفرش شده حاشیه ی فضاهای سبز به این هنجارشکنی دست می زدند و یکهو سرو کله شان ، زیر دست و بال عابران پیدا می شد . اما به تدریج به سایر موقعیت ها شیوع پیدا کرد و هر دوچرخ سواری از هر جا با مانعی رو به رو می شد راهش را به پیاده رو کج می کرد . تعدی به آن جا رسید که بوق هم می زدند و عابران را سینه دیوار می فرستادند . این پدیده همانطور که دامنه دار می شد وضعیت التهاب آمیز و آماده ی اعتراضی را به وجود می آورد . گیرم طرفین اعتراض ، خود مردم و از داخل کاستی بودند که برای گرفتن حق شهروندی یا سایر حقوق ، محتاج همدستگی اند . انگار زیر پوست سکوت رهگذران این توقع وجود داشته باشد که باید نیرویی ظاهر شود و از استمرار تعرض گستاخانه به حریم عابران پیاده جلوگیری کند . همه با چشم های دریده به صحنه نگاه می کنند و میزان استیصال معترضان چندان آشکار است که راکب بی دردسر تا چشم کار می کند ، پیاده رو را عرصه ی تاخت و تاز قرار می دهد و بی هیچ رودربایستی ، طریق را می برد .
برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 93